آخرین مطالب
امکانات وب
هوای بارانی، دلی می خواهد که به دریا بزنی، دستش را بگیری و خیس خیس در پیاده روهای پاییزی بدوی، صدای خنده هایش سرمستت کند و در نگاه به صورت خیسش و خیره به چشمانش، نیاز به آغوش را فریاد بزنی تصویر در آینه...
برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 98
همان زمان که احساس می کردم به ساحل آرامش زندگیم رسیده امچون موجی خروشان آمدی و همه قوانین نوشته آن را برهم زدیهمه شعرهای درونم لبریز شدندچشمه های خشکیده لطافت، سرشار از بارش قطرات اشک شدستون اقتدارم چ تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 198
آنقدر نگاهت کردم که در چشمانت غرق شدمقلم که دست گرفتم آنقدر از تو نوشت که از نوشتنم ترسیدمنظر بر هر چه می کردم بخشی از قابش تو بودیدر لابه لای سطرهای کتابها، چقدر واژه ها از تو گفته انددر هر شعری ک تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 169
می گویند: عاشقی بلد بودن می خواهد؛وقتی به خود آمدم که دیدم دیگر کسی را اندازه اش دوست ندارمجاهای زیبا فقط همانها بود که با او طی کرده بودم.بهترین غذاها ، همانها بود که با او خورده بودم.بهترین آهنگها ه تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 153
آغوش تو بهشتی ست که من با همه وجودم سوزندگی جهنم را احساس میکنم.
اینجا تنها جایی ست که بهشت و جهنم در هم ادغام می شوند.
تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 165
آمدنت هر بار سفیر حیات و رفتنت نفیر ممات است.
کاش هر آمدن را رفتنی نبود.
تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 123
وقتی نجوای عاشقانه در گوشم زمزمه میکنی، شعر می خوانی و من در جذر و مد صدایت، بالا و پایین می روم،آرزو می کنم کاش دنیا همان لحظه بایستد و در دریایبیکران وجودت غرق شوم. تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 139
کافه ها چه جاهای غریب هستندچقدر نگاههای عاشق به خود دیده اندچقدر زمزمه عاشقانه شنیده اندچه اندازه دلبری طنازانه خورده اندچقدر غرق در شعر شده اند به دلدادگیو چقدر کام از دود گرفته اند به دلتنگیو چه اند تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 172
دستها در هم گره می خورندنوازش می کنند و نوازش می گیرندو در این اثنا، هزاران هزار کلام رد و بدل می کنندوه که چه خوب زبان عاشقی می دانند!گویا در ازل درس عاشقی گرفتند. تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 170
می بینمتشوق غرق شدن در بستر چشمانت از خود بیخودم می کندمیبویمتعطر اقاقی در بند بند وجودم جاری می شودمیشنوم تورانوای آهنگین شور در رگهایم طنین انداز می شودلمست می کنماشتیاق چون کوبه ای بر دلم می کوبد و تصویر در آینه...برچسب : نویسنده : sadraeshgh بازدید : 199